چرا پرسيدن سؤال اهميت دارد؟

الهام مقيم زاده

بسيارى از كتابهاى توسعه ى فردى موضوعات خود را با طرح يك پرسش شروع كرده اند. آنها يك پرسش مهم و حياتى در زندگى را در نظرگرفته و پاسخ به آن را معيارى براى نوشتن كتابشان قرار داده اند تا به انسانها در فهم يك موضوع يا داشتن زندگى بهتر كمك كنند. معمولاً يا درعنوان اين كتابها يك سؤال طرح شده يا زيرعنوان آن ها به شكل سؤال است.

از طرفى تمامى تحولات علمى جهان ، اختراعات و مكاشفات در پى طرح يك پرسش ايجاد شدهاند.

جوناس سالك كاشف واكسن فلج اطفال گفته:  چيزى كه مردم به عنوان لحظه ى كشف در ذهن خود دارند،  در واقع كشف يك سؤال است.”

شايد شما هم در مورد روش معروف سقراط براى گفتگو با ديگران درباره ى موضوعات مختلف شنيده باشيد. روش سقراط مبتنى بر پرسش و پرسشگرى بوده است. او پرسش هاى پى در پى مى پرسيد تا باورهاى افراد را زير سؤال ببرد و دربسيارى موارد آرامش كسانى را كه گمان مى كردند دانا هستند به هم مى زد. او آنقدر به پرسشگرى ادامه مى داد تا به پاسخ نمى دانم مى رسيد. در واقع سقراط با اينكار مخاطبانش را وادار به تفكر و تأمل بيشتر مى كرد. روش سقراطی بهترین راه برای نشان دادن پیچیدگی، دشواری وعدم قطعیت در دستیابی به حقایق این جهان است، كه بسيارى از ما به آنها به چشم بديهيات مى نگريم.

به كودكان توجه كنيد. آنها براى كشف جهان اطرافشان دائم در حال پرسش هستند و با دريافت يك پاسخ دوباره پرسش ديگرى مطرح مىكنند. اما همين كودكان وقتى بزرگتر مى شوند در چارچوب پاسخهايى كه دريافت كرده اند، گير افتاده و ديگر به دنبال پرسش هاى اساسى نمى روند. شايد بهتر باشد ما هم به عنوان بزرگسال به همان روشهاى دوران كودكى خود برگرديم و پرسشگر باشيم، سپس با پاسخ هاى ابتدايى قانع نشويم و پرسشگر بمانيم. اين كمك مى كند تا ديدگاههايى را كه سالها به آن چسبيده ايم، تغيير دهيم و با ديدگاهى تغيير يافته به جهان پيرامون خود نگاه كنيم. ديدگاه هاى جديد ممكن است كه ما را آشفته سازد، اما ما را به تفكر عميق درمورد وقايع وامى دارد. گاهى با پيوندهاى عاطفى چنان به ديدگاههاى قديمى چسبيده ايم كه رهايى از آنها امكان پذير نيست. وقتى به پاسخ هايى وابسته باشيم كه حاصل ديدگاه هاى آشنايى هستند، فرصت دستيابى به ديدگاههاى ديگر را از خود گرفته ايم. پرسشگرى به ما مى آموزد كه محدوديتها را از ذهن خود برداشته، پارا فراتر نهاده و به تماشاى خود و جهانمان از فاصله ى دور بپردازيم.

گاهى پرسشهايى كه مطرح مى شوند، به نظر بى معنا هستند و پاسخى ندارند اما با پرسشى ديگر مى توان به درك بهترى از آنپرسش اول رسيد. طرح پرسشهاى بعدى و فكر كردن به آنها به تقويت ذهنى ما منجر مى شود.

بسيارى از انسانهاى بزرگ و تأثير گذار اقرار مى كنند كه پاسخ تمام سؤالها را نمى دانند، اما مى دانند كه چگونه سؤالات خوب مطرح كنند. اينها همان سؤالهايى هستند كه پاسخ هاى قديمى را منسوخ كرده و احتمالات جديدى پيش روى آنها قرار مى دهند.

انيشتين اگر يك ساعت زمان براى حل يك مسئله در اختيار داشت، ٥٥ دقيقه ى اول را به مطرح كردن سؤال مناسب مى پرداخت و ظرف ٥دقيقه به آن پاسخ مى داد.

پرسيدن سؤالات خوب با اهميت است زيرا بخشى از فرآيند تبديل شدن به انسان است.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. چه مقاله خوب و پر مغزی. اتفاقن منم امروز داشتم به این موضوع فکر می کردن که چقدر کم از خودم سوال می پرسم. اون قسمتی که به پرسش‌گری کودکان اشاره کردین، خیلی خوب بود چون من هر روز از لحظه دلتنگ اون کنجکاوی و لذتی که از کشف چیزها می بردم، هستم. خیلی خوب بود. مرسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *