تفكر زايندگى

در دورانى كه تدريس مى كردم همكارانى داشتم كه پس از بازنشستگى، هنوز كار مى كردند و انصافن خيلى هم در كارشان خبره بودند. هر چه باشد دست كم سى سال سابقه داشتند. آميختگى تجربه و صبر و حوصله ى آنها باعث شده بود كه كيفيت تدريسشان به شكل مؤثرى بالا باشد.
انجمن روان شناختى آمريكا در گزارشى كه تهيه كرده مى گويد:
“به نظر مى رسد ذهن افراد ميانسال نه تنها بسيارى از توانايى هاى دوران جوانى را حفظ مى كند بلكه توانايى جديدى هم كسب مى كند. به نظر مى رسد مغز بالغ مى تواند خود را در ميان سالى به خوبى احيا كند و اين در حالى است كه با چند دهه تجربه و عملكردهاى مختلف درآميخته است.”
تحقيقاتى شناختى نشان مى دهد جامعه نمى تواند يا نبايد فقط به جوانان متكى باشد. چرا كه در هر گروه سنى، سطوح دانش و مهارت هاى شناختى با گروه هاى ديگر متفاوت است. براى بيشتر حرفه ها و مشاغل حضور هر دو گروه جوان و مسن كه مكمل يكديگر هستند، براى پيشبرد اهداف شركت ها لازم است. اين تصور كه با بالاتر رفتن سن كارايى مغز پايين تر مى آيد تصور غلطى است.
متأسفانه با اين تصور غلط و با اين طرز فكر كه انسان ها تاريخ مصرف دارند، نيروهاى خلاق و مؤثرى خانه نشين مى شوند. اين در حالى است كه افراد بازنشسته شده هنوز قدرت فكرى و نيروى بدنى و ذهنى بسيار خوبى دارند كه در صورت استفاده نكردن به هدر مى رود.
واقعيت اين است كه اغلب دانشمندان، مخترعان و كارآفرينان برتر جهان در حال مسن تر شدن هستند.
همچنين بر اساس مطالعات اخير در بنياد فناورى  اطلاعات و نوآورى، زمان اوج نوآورى در دهه ى پنجم زندگى مى باشد.
حتى اثبات شده است كه خلاقيت نزديك به اوج مى تواند تا دهه ى هفتم زندگى ادامه يابد. ميانگين سن كارآفرينى چهل و هفت سالگى است. اين باور توسط اريكسون، روان شناس رشد هم تأييد شده است.
او معتقد است در دوره ى ميانسالى خلاقيت و تجربه با اشتياق كلى انسان براى معنا دادن به زندگى تركيب مى شود. به نظر او افراد در اين سنين اهدافى را دنبال مى كنند كه “زايندگى” نام دارد؛ ساختن و به جا گذاشتن چيز يا اثرى كه سهم مثبت و پا برجايى در زندگى فانى داشته باشد.
حال كه ما ميانسالان براى ابتكار و خلاقيت توانايى بالقوه داريم، نيازمند اين هستيم كه مسير حرفه اى خود را حفظ كرده يا پيدا كنيم. بسيارى از كسانى كه به دليل سنشان در اوج كار خود كنار گذاشته شده اند مى توانند با نيروهاى جوانتر مشاركت هاى ارزشمندى داشته باشند. به جاى ايجاد مسيرى خطى كه از يك طرف جوانان وارد مى شوند و از طرف ديگر ميانسالان خارج مى شوند، مسيرى منحنى وار داشته باشيم كه افراد متناسب با ارزشمندى خود در كارشان باقى بمانند. آنها با استفاده از تجربيات غنى خود در كار مى توانند توصيه هاى ارزشمندى داشته باشند تا از اشتباهات فاحش جلو گيرى كنند.
با تمام اين نتايج شگفت انگيز در مورد بلوغ دانش در سنين ميانسالى آنچه كه ما نيازمند آن هستيم اشتياق كافى، توجه به سلامتى و كنجكاوى در مورد جهان اطرافمان و سرمايه گذارى بر يادگيرى است. با چنين كارهايى عملكرد مغزى خود را مى توانيم به اوج برسانيم.
به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *