وضعيت كمبود چيست؟

الهام مقيم زاده

وضعيت كمبود يا ذهنيت كمبود چيست؟

همه ى ما از صبح كه از خواب برمى خيزيم تا هنگامى كه دوباره به رختخواب مى رويم در فكر كمبودهايمان  هستيم. همان اول صبح ازكم خوابيدن حرف مى زنيم يا از كمبود وقت مى ناليم و يا از نداشتن نيرو و انرژى كافى شكوه مى كنيم. هميشه فكر مى كنيم از سايرين عقب هستيم و چيزى در زندگى مان كم است و تا آخرين لحظات شب اين ليست را براى خود پر مى كنيم. هنگام خواب هم از هجوم اين كمبودها يا نمى خوابيم يا دچار كابوس مى شويم.

لين توئيست در كتابروح پولمى گويد محور تمام حسادت ها، طمع كارى ها و تعصبات و اختلافات زندگى از همين كمبود هاى درونى و ذهنيت كمبود نشأت گرفته است.

حس كمبود معمولاً در جوامعى شكل مى گيرد كه همه چيز از امنيت گرفته تا پول و امكانات در وضعيتى هستند كه باعث شكل گيرى اين احساس مى شود. آنقدر مردم تحت تأثير اين وضعيت قرار مى گيرند كه به جاى تمركز بر خود بر محاسبه ى دارايى ها، داشته ها ونيازهاى  ديگران متمركز مى شوند.

شايد علت اصلى اين ماجرا اين باشد كه ما اغلب زندگى و جوامع خود را با آنچه در رسانه ها و فضاى مجازى مى بينيم مقايسه مىكنيم و در ذهنمان تصويرى خيالى از يك زندگى فوق العاده ترسيم كرده ايم. در برخى مواقع هم با مرور خاطرات در گذشته و نوستالوژى غرق مى شويم و دچار حسرت  فراوان و احساس كمبود مى شويم.

حس كمبود معمولاً در فرهنگ هايى شكل مى گيرد كه مردم مستعد احساس خجالت و يكى نبودن با سايرين هستند و در واقع معيار هاى ارزشمند بودن براى آنها، همان ارزش هايى است كه جامعه تعيين مى كند.

نگرانى در مورد كمبود معمولاً واكنشى است كه به صورت ناخوداگاه هنگامى در ما به وجود مى آيد كه وقايع هراس انگيز و تكان دهندهاى را پشت سر مى گذاريم. در چنين مواقعى دچار احساس خشم يا ترس شده و به جاى پذيرش آسيب پذيرى، به جان هم مى افتيم. در واقع اين واكنش ها ناشى ازحس خجالت، مقايسه و كنار كشيدن از جامعه است.

اگر در فرهنگ و جامعه ى ما ترس از تمسخر و تحقير وجود دارد، اگر ارزش هاى فردى وابسته به موفقيت، بهره ورى و اطاعت است و اگرسرزنش و انگشت نما كردن انسان ها يك هنجار است ، اگر حرفهاى تحقيرآميز و بدزبانى شايع و كمالگرايى مطرح است ، پس ما درمعرض دائمى احساس خجالت هستيم.

اگر در فرهنگ و جامعه ى ما مقايسه جريان دارد و خلاقيت سركوب شده و مردم بر اساس استاندارد ها قضاوت مى شوند نه استعدادها، پس ما تحت تأثير مقايسه اى دائمى هستيم.

اگر مردم در فرهنگ و جامعه اى هستند كه از ريسك و تجربه هاى جديد مى ترسند، به جاى درميان گذاشتن تجارب شخصى و ايدههايشان سكوت مى كنند، اگر نه گوش شنوا وجود دارد و نه چشم بينا و براى ديده شدن بايد دست و پا زد، پس ما در خطر كنار كشيدن از جامعه هستيم.

در شرايطى كه پاسخ به اين سه دسته سؤالات بله باشد، ما تمامىِ اجزاء احساس كمبود را دارا هستيم .

فرهنگ غالب اين جوامع و خانواده هاى تأثير گرفته از آن، اعمال فشار است و نتيجه ى آن پرورش افرادى است كه دائمن احساس كمبود مى كنند. در نتيجه براى مبارزه با چنين زندگى كه در وضعيت كمبود قرار دارد، به اشتباه، زيستن در وضعيت وفور انتخاب مى شود. در حاليكه راه مقابله باكمبود، كافى بودن، زندگى كردن و عشق ورزيدن با تمام وجود است.

هرگاه بپذيريم كه ما، هم آسيب پذير هستيم و هم ارزشمند آنگاه از زندگى در وضعيت كمبود فاصله مى گيريم. اگر در زمينه ى ارزشها ومعيارهاى غلطى كه جامعه و فرهنگ براى ما تعيين كرده اند، پر دل و جرأت عمل كنيم و خود واقعى مان را نشان دهيم و احساس ارزشمندى را در خودمان پرورش دهيم، روز به روز كمتر احساس كمبود كرده و كافى بودن را تجربه مى كنيم.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *