مراقب شكاف ها باشيم.

الهام مقيم زاده

چند روز بود که مقاله نویسی را کنارگذاشته بودم و دستم به نوشتن مقاله نمی رفت. شرکت در یک چالش را پذیرفته بودم ولی داشتم از آن فاصله می گرفتم. ذهنم به شدت در مقابل آن مقاومت می کرد. خودم را به کارهای دیگر مشغول می کردم. ساعت ها روی کتابم کار می کردم، کتاب می خواندم و یادداشت می نوشتم، فایل صوتی گوش می دادم و نکته برداری می کردم و داستان های کوتاهی را که می خواندم خلاصه نویسی می کردم. خلاصه اینکه هر کاری می کردم تا مقاله ننویسم. ذهنم سمج شده بود وایرادگیر. دائم مانع تراشی می کرد و چپ و راست برایم از دلایل ننوشتن می گفت. 

از طرفی شرکت دراین چالش را بر خودم واجب کرده بودم تا با یک تیر چند نشان بزنم. هم دایره ی مطالعاتم را گسترده کنم، هم عادت به نکته برداری را در خودم نهادینه کنم و هم تمرینی بر نوشتار غیرداستانی به شکل مقاله و یادداشت داشته باشم. 

احساس مى كردم بین من و ذهنم شکافی ایجاد شده بود که هر لحظه بیم آن می رفت که عمیق تر شود، نمى دانستم اين شكاف خوب است يا نه. يا اصلن شكافى هست يا نه. تا اینکه در لابلای مطالبی که می خواندم چشمم به مطلبی تحت عنوان ” مراقب شکاف ها باشیم” افتاد. مطلب گوشه ی ذهنم جا خوش کرد و میل شدیدی به نوشتن در مورد آن پیدا کردم. مطابق معمول چند سوال طرح کردم. 

منظورازشکاف چیست؟

چگونه باید مراقب شکاف باشیم؟

اصولا در چه مواردی ممکن است شکاف ایجاد شود؟

آیا هر شکافی بد است، که باید مراقب باشیم؟

معیار خوب بودن و بد بودن شکافها چیست؟

به مدت دو روز هر مطلبی می دیدم یا می خواندم به طور تصادفى به نوعی با شکاف مرتبط بود. حتی وقتی به فایل صوتی استادم گوش می دادم، شنیدم که می گفت مراقب شکاف میان آموزش و اقدام باشید. به یک نتیجه مهم رسیدم. اینکه وقتی ذهنمان را معطوف به یک موضوع کنیم، شاخک هایش به سرعت فعال می شود و مانند یک گیرنده ی قوی عمل می کند وسیگنال های مهم را دریافت می کند. ماجرا شکل دیگری به خود گرفت. همان ذهنی که مرا به سمت ننوشتن سوق داده بود، اکنون مصرانه می خواست در مورد شکاف بنویسم. خودش برایم مطالب را جمع کرده و منابع را تهیه کرده بود. کافی بود پای لب تاب بشینم یا کاغذ و قلم را دستم بگیرم.

 در کشاکش این مبارزه دو موضوع مهم به کمکم آمد. یکی “قورباغه ات را قورت بده”. احتمالا شما هم نام این کتاب معروف را شنیده اید یا آن را خوانده اید. خلاصه ی کتاب: اگر باید قورباغه را قورت بدهی هر چه  زودتر آن را قورت بده و اگر قرار است چند قورباغه قورت دهی، زشت ترین، مهیب ترین وچندش آورترین قورباغه را زودتر قورت بده.

قورباغه استعاره ای برای کارهای مهمی است که در طول روز یا در طول زندگی باید انجام دهیم و دائم انجام آنها را به تاخیر انداخته و به مرور فراموش می کنیم. مدتهاست که برای انجام کارهایم برنامه ریزی می کنم. هرگاه متوجه می شوم در انجام یکی از کارهای مهم خود اهمال می کنم و تعمدن آن را پشت گوش می اندازم، همان کار را ابتدای صبح انجام می دهم. به این شکل اجازه نمی دهم بیشتر از دو سه روز از کارهایم فاصله بگیرم و به سرعت روی روال کار قرار می گیرم. 

موضوع دیگر که به کمکم آمد، ذهن آگاهی بود. ذهن آگاهی به زبان ساده یعنی از رفتار، افکار،احساسات و هیجانات خود آگاه باشیم. اینکه حواسمان جمع باشد و نسبت به رخدادهای بیرونی در اطرافمان و درونی خودمان آگاه باشیم. وقتی فکر می کنیم، متوجه باشیم که داریم فکر می کنیم و متوجه باشیم که ممکن است تفکرات ما الزامن درست نباشند و زاییده ی ذهن ما باشند.

پدیده ی ذهن آگاهی باعث می شود که نسبت به اتفاقات بیرونی قضاوت و پیش داوری های عجولانه نداشته باشیم. همچنین نسبت به تفکرات خودمان حواسمان جمع بوده و آگاه باشیم.

موضوع مراقب شکاف ها باشیم دست مایه ی چند مقاله شد که در روزهای آتی می نویسم.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *